شاعر : محمد رضا محمدی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
خورشید روی نیزه مسیحای من سلام بالای نـیـزه، غـرق تمـاشای من سلام
ازحال من مپرس که ازپیـش بـدتـرم ای یارخوشنشین و دلارای من سلام
توروی نیـزه هستی و من داغـدار تو خاک است خاک،منزل و ماوای من سلام گـوید به نـاز دخـتر تو گـاه؛عمه جان قهرم؛رسان به محضربابای من سلام
جسمت بهکربلا وسرت روی نیزهها گشته وصال این دو، معمای من سلام
ازروی نیزه گاه به من هم سری بزن گاهی ببین کجا شده سُکـنای من سلام
از حال خانمان تو،این گویمت حسین خوردند آب بعد تو،منهای من...سلام
گویم که(ناعـمم) مکـنم رد ز درگهـت از راه دور آمــدم،آقـــای مـن ســـلام